یادی از او

دست نیاز ، چشم امید ...

یادی از او

دست نیاز ، چشم امید ...

مشخصات بلاگ
یادی از او
پربیننده ترین مطالب

الهی! اگر جز سوختگان را به ضیافت خود نمی خوانی، ما را بسوز!

آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی

(شهید آوینی)

«جبرئیل به حضور پیامبر(ص) آمد و فرمود: ای محمد! هر قدر خواهی زندگی کن، همانا خواهی مرد . هرکه را خواهی دوست بدار، سرانجام از او جدا خواهی شد.هر عملی خواستی انجام ده ، پاداش و کیفر آن را خواهی دید. آگاه باش و بدان که شرافت مرد ، به عبادت او در شب است ، و عزتش در بی نیازی جستن از مردم»

خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم!

غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم!

عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…

ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم!

ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا…

عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم؟

کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی…

با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم؟

پاییز را دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش

رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

خش خش گوش نواز برگ هایش 

صدای نم نم باران های عاشقانه اش

پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش

خیس شدن زیر بارانش !!!


به بعضیا میگن بچه های دهه 50 به بعضیام میگن بچه های دهه 60 به بعضیام میگن بچه های دهه 70 به بعضیام میگن بچه های دهه 80 ولی خوش به حال اونایی که بهشون میگن بچه های دهه ظهور...

اللهم عجل لولیک الفرج

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود. اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم! نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه! اما خبری از پول نبود… به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!! گفت: به قیافه اش نگاه می کنم! گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .


خدای من! من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام … فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت … خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

 از دل نوشته های شهید سید مرتضی آوینی

در این عمری که میداﻧﻲ
فقط چندی تو مهماﻧﻲ!

به جان و دل
تو عاشق باش......رفیقان را.......مراقب باش......
مراقب باش ﺗﻮ به آﻧﻲ،
دل موری نرنجاﻧﻲ...
که در آخر تو میمانـﻲ و
مشتی خاک که از آﻧﻲ...

دلا یاران سه قسمند گر بدانی.
زبانی اند و نانی اند و جانی.

به نانی نان بده از در برانش.
محبت کن به یاران زبانی.

ولیکن یار جانی را نگه دار.
به پایش جان بده تا میتوانی.


اول ذیحجه، روزی مبارک برای همه ما شعیان است. این روز سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد. علی علیه السلام، با فاطمه سلام الله علیها، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، آخرین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. زندگی مشترک حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) در خانه ای ساده اما پر از نور و مهر آغاز شد. یاد خدا چلچراغ خانه آنها بود و غیر از رضایت حضرت حق خواسته دیگری آنها را به خود مشغول نکرد. زهرا علیهاالسلام رازدار علی علیه السلام بود و علی علیه السلام پناهگاه فاطمه علیهاالسلام و سراسر زندگی مشترک امام علی علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام ، سرشار از مشق های نیکوست.

آری. پیوند علی(ع) و فاطمه(س) ، زیباترین لبخندی می شوند که برای همیشه در ذهن آینه ها باقی خواهند ماند. التماس دعا



بـر چادر مشکی ات ، نستعلیق می نویسم عشق را ...وقتی که ... 
این اِحرام سیاه را می پوشی و حج شکوهمند حیــــــا را به جا می آوری ، 
آنگـــاه ، طواف می کنند تو را صفوف فرشته هــــا ، و متبرک می کنند بال هایشان را 
به تـــار و پــود حریــم آسمانی ات ...

خورشید، هر روز صبح، بخاطر زنده بودن من و تو طلوع میکند!

هرگز، منتظر" فردای خیالی" نباش..

سهمت را از" شادی زندگی"، همین امروز بگیر..

فراموش نکن "مقصد"، همیشه جایی در "انتهای مسیر" نیست!

"مقصد" لذت بردن از قدمهاییست، که برمی داریم!

چایت را بنوش!

نگران فردا مباش،

از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها.

نوزاد از سینه مادرش شیر می خورد تا آن که سیر می شود، کلسیوم از استخوان های مادر کم می شود و دندان های او را به درد می آورد و سبب اضطراب و استرس مادر می شود. هنگامی که آن نوزاد برای خود مردی می شود، پایش را بر روی پای دیگر قرار می دهد و در قهوه خانه ای با کلاس با ادعای علم و فرهنگ می گوید: عقل زن نصف و نیمه می باشد. تا به حال از خودت پرسیدی؛ عقل تو که کامل است،چگونه کامل شد؟ عقل تو، از غذای همان صاحب عقلی که نصف و نیمه هست کامل شد.

اگر کسی با تندی تو را نصیحت کرد، سخنش را قطع نکن،

واز ملاحظاتش استفاده کن؛

چون در پشت تندی اش محبت عمیقی قرار دارد،

مانند کسی نباش که ساعت زنگدار را می شکند فقط بجرم این که او را بیدار کرده است. !! 

ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻨﺪ ﺗﺎ ﻏﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ

ﺍﮔﺮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﮕﺮﺩﺩ.

سلام دوستان
ترم جدید کم کم داره شروع میشه
احتمالا دیگه نمیتونم مثل قبل سر بزنم و مطلب جدید بذارم.
سعی میکنم بیام آما اگر نشد 
به بزرگواری خودتون ببخشید...

خــدایـــا!

از گناهان من درگذر و پدر و مادرم را غریق رحمت خویش ساز و با آنان به مهر و ملاطفت رفتار کن؛

آنچنان که آنان در دامن لطف خویش مرا پروردند.

وخوبی هایشان را پاداش ده و از بدی هایشان در گذر.


دعای ابو حمزه ثمالی

ای دوست هر کس که تو را دوست بدارد!

ای نور چشم هر کس که به تو پناه بیاورد! و از دیگران تکیه برگیرد!

همه ی خوبی ها نزد توست. و انواع بدی ها نزد ما.

به خوبی هایت از بدی های من درگذر.


دعای ابوحمزه ثمالی

خـــدای مـــن!

تو اگر میخواستی خوارم کنی، دست به هدایتم نمی زدی.

اگر رسوایی مرا میخواستی، اینقدر با من مدارا نمیکردی.

مــعـــبـــودم!

اگر در مقایسه با طاعتی که باید بشوی، عمل من ناچیز است_که هست_ امید به تو بسیار است.

و تــو برتـرین آرزوی منــی.


مناجات شعبانیه

خدای من!

اگر مرا به جرمم بگیری، تو را به عفوت میگیرم.

اگر دست بر گناهم بگذاری، چنگ در دامن بخششت میزنم.

اگر به جهنمم ببری و به آتشم بیفکنی، آنجا فریاد میزنم، و اعلان میکنم به اهل جهنم که؛

تــو را دوســـــت دارم و دســت از دامـنــت نمــیکشــم.


مناجات شعبانیه

خدایا؛

آنان که به من بدی کردند مرا هوشیار کردند

آنان که به من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند

آنان که به من خوبی کردند به من مهر و وفا آموختند

پس خدایا به همه اینان که باعث تعالی دنیا وآخرت من شدند خیر و نیکی برسان


خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم، عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم . غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم.

دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست.

در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است.

انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل  و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.

  ســـــلام خدایـــــا!
چمران نیستم ڪه برایت زیبا بنویسم....
همــّـــت نیستم که برایت زیبا شهید شوم....
آویـــــنی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم...
متوسّـــــلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم...
بابایـــــی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم...
«پرنده پر شکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارم..»
پس پروردگارا خودت مرهم زخمهایم باش...
مرهم ما ظـــــهور حجـــــّت توست...
"الـــــلہم عـــــجّل لولـــــیک الفرج"

باید آهسته زپیران جهان دیده گذشت
نتوان تند به اوراق خزان دیده گذشت...

خدای من!

اگر گناه از بنده ات زشت است، عفو از سوی تو زیباست.

معبودم !

من اولین عصیانگر تو نیستم که بر او بخشیدی و در سایه ابر احسانت بر او باریدی.

ای دریابنده ی درماندگان! ای غم زدا! ای بزرگ احسان!

ای دانای اسرار نهان! و ای زیبا پرده پوش!

خمس عشره

غم های زمانه ام که بی حد باشد.

یا آب وهوای دل من بدباشد. 

درتق تق این قطار حل خواهد شد. 

وقتی حرکت به سمت مشهد باشد.

*"اَلسَّـــــلٰامُ عَلَیـــــْکََ یـــــٰاعلـــــیِ بْنِ موســـــَی الرِضـــــَا الـــــمرتضـــــی(ع)*ٰ


عید همگی مبارک

خدای من!

قصد من به هنگام ارتکاب به گناه، نافرمانی تو نبوده است؛

نخواسته ام منگر خدایی تو باشم و فرمان تو را سبک بشمارم،

نمیخواسته ام معترض کیفر تو باشم،

و به تهدیدها و عیده های تو بی اعتنایی کنم.

نه ! هرگز چنین نبود.

بلکه این نفس من بود مه مرا می فریفت.

دعای ابوحمزه ثمالی

خدایا

مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که به راستی خجلم، و آنقدر خود را کوچک میبینم که نمیتوانم از عهده  آن بدرآیم

خدایا تو به من فرصت ده، توانایی ده؛ تا بتوانم از عهده برایم.

و شایسته این همه مهر و محبت باشم.