یادی از او

دست نیاز ، چشم امید ...

یادی از او

دست نیاز ، چشم امید ...

مشخصات بلاگ
یادی از او
پربیننده ترین مطالب

مشکلی که من با لغت "معلولیت" دارم این است که

به محض شنیدن معلولیت، همه به یاد کسانی می افتند که نمی بینند یا نمی شنوند یا نمی توانند راه بروند.
.
.
.
در حالی که اینها اگر هم معلولیت باشد، ساده ترین شکل آن است.
.
.
.
آنها که احساس در وجودشان مرده است را معلول نمی دانیم.

آنها که نمی توانند یا نمی خواهند یا نیاموخته اند که صادقانه در مورد احساسشان حرف بزنند را...

معلول نمی دانیم.

آنها که نمی توانند دوستی های خوب و بلندمدت بسازند را معلول نمی دانیم.

آنها که نمی توانند بفهمند که در زندگی چه می خواهند را معلول نمی دانیم.

آنها که چشمشان جز خودشان نمی بیند را معلول نمی دانیم.

آنها که دستشان به امید نمی رسد و در انتظارند که دیگران امید و انگیزه را پیش پایشان قرار دهند را...

معلول نمی دانیم.

این "معلولیت های واقعی" را نمی بینیم.

و از اینکه دست و پا و چشم و گوش داریم، احساس سلامت می کنیم!


"جامعه شناس، فرد راجرز" 

دلم را سپردم به بنگاه دنیا.
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا .
و هر روز برای دلم،
مشتری آمد و رفت .
و هی این و آن،
سرسری آمد و رفت.
…….
ولی هیچ کس واقعاً،
اتاق دلم را تماشا نکرد.
دلم قفل بود.
کسی قفل قلب مرا وا نکرد.
…….
یکی گفت:
چرا این اتاق ،
پر از دود و آه است؟
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است؟
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است؟
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش،
فقط از غم و غصه و ماتم است.
…….
و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟
………..
و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست.
و در را به روی همه
پشت خود بست.
………
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید،
دیگربرای شما جا نداریم.
از این پس به جز او ،
کسی را در اینجا نداریم 

خدای من

رحمت تو را می طلبم؛

آن هنگام که در بستر مرگ آرمیده ام

و دست دوستانم مرا از این رو به این رو میگرداند.

و آن هنگام که در سنگ غسال خانه افتاده ام

و نزدیکانم مرا از این پهلو به آن پهلو میکنند.

و آن هنگام که خویشانم گوشه های تابوتم را به دوش میگیرند

و جنازه ام را به پیش میبرند.

آن لحظه ای که تک و تنها در گور به تو وارد میشوم؛

مـــــــرا دریــــاب!

و به غربتم در آن خانه جدید رحم کن.

دعای ابوحمزه ثمالی

چرا گریه نکنم؟

برای جان سپردنم گریه میکنم.

برای تاریکی قبرم گریه میکنم.

برای تنگی گورم گریه میکنم.

برای سوال نکیر و منکر گریه میکنم.

برای برانگیخته شدنم و خروج از قبرم گریه میکنم.

عریان و خوار و خفیف، با بار سنگینی از گناه.

دعای ابوحمزه ثمالی

بیخودی پرسه زدیم،

صبحمان شب بشود؛


بیخودی حرص زدیم،

سهممان کم نشود؛


ما خدا را با خود،

سر دعوا بردیم و قسم ها خوردیم؛


ما به هم بد کردیم،

ما به هم بد گفتیم؛


ما حقیقت ها را،

زیر پا له کردیم؛


و چقدر حض کردیم که زرنگی کردیم؛


رو هر حداثه ای،

حرفی از پول زدیم؛


از شما میپرسم،

ما که را گول زدیم؟


دکتر علی شریعتی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • hani

الـــهی؛

چون در تو نگرم، از جمله تاج داران هستم و تاج بر سر.

و چون بر خود مینگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.